هنر دیدمانی(optical art) (op art)، یک جنبش هنری بود که در سالهای دهه شصت میلادی از هنر عامه مشتق شد و به صورت مکتبی مستقل درآمد. واژه آپآرت اولین بار در سال 1964 در مجله تایمز ذکر شده است، اما میتوان گفت بسیاری از آثاری که امروزه بهعنوان آپآرت دستهبندی میشوند، پیش از این تاریخ آفریده شدهاند. آپآرت یا هنر بصری نوعی انتزاعگرایی مبتنی بر ساماندهی اشکال دوبعدی و سه بعدی است که بر تأثیرات دیداری توجه دارد. هنر بصری به آثاری با الگوهای تکرارشونده و غیرهمسایز گفته می شود که سبب ایجاد خطای بینایی می گردند؛ مثلاً بتوان یک سطح را به صورت سهبعدی و یا در تصاویر حرکت مشاهده نمود، یک خط صاف را خمیده فرض کرد و یا جالبتر اینکه در یک تصویر سیاه سفید، دیده شود.
آنچه بیننده در مواجه با این آثار دریافت مینماید، متکی بر واکنشهای روانشناسانه در حرکت نگاه و فرآیند دیدن است. فرانک پوپر در کتاب اوریژن و توسعه هنر سینتیک، هنر آپ سینتیک را به انواع متفاوتی تقسیم میکند؛ اولین قسمت از این هنر که دارای شاخص عینی هنر آبستره است، شامل آثاری میشود که از نظر پسیکو فیزیولوژیکی برای بیننده عکسالعملی به وجود میآورند؛ یعنی طرحهایی که در هم میچرخند و در چشم بیننده به حالت مواج به نظر میآیند. این نوع کارها دقیقاً اپتیک ( بصری) نامیده میشوند. نوع دوم شامل آثاری است که برای بیننده حالت دو وجهی دارند و به دو صورت دیده می شوند. این گونه آثار از حالت فعال و متحرکی برخورددار میباشند. در نوع دیگر که مسئله ماشین و حرکت مدنظر است، آثار هنری است که بخشی یا همه قسمتهای آن، بدون دخالت نیروی یک ماشین به حرکت در میآیند. در این میان، آپآرت فشن نیز سبکی بود که همزمان با پیدایش جنبش آپآرت پدید آمد و دوستداران هنر و فشن را هیجانزده نمود. از برجستهترین هنرمندان آپآرت میتوان ویکتور وازارلی، جوزف آلبرس، یاکوف آگام و بریجیت رایلی را نام برد. در این بین، ویکتور وازارلی بهعنوان مبتکر و پایهگذار نهضت نقاشی آپآرت نامیده میشود. در آثار او نشانههای واضحی از هنر اسلامی را میتوان مشاهده نمود؛ چنانچه خودش نیز به آن اقرار نموده است. همچنین،آگام و بریجیت رایلی از مهمترین نمایندگان هنر دیدگانی هستند. نقاشان این مکتب، مجموعهای از خطها، اشکال خرد و سطوح رنگی درخشان را متقارن و متمرکز به نظم درمیآورند که لرزنده، پیشآینده و پسرونده جلوه نمایند. همچنین به سبب اینکه بسیاری از نمونههای مشهور دیدمانی سیاه و سفید رسم شدهاند، برخی آن را انتزاعی میدانند. بینندهای که به آثار این سبک مینگرد، ممکن است حرکت، چشمک زدن، خاموش و روشن شدن، چرخش، لرزش یا جهش مشاهده نماید. در سال 1964 مقالهای بدون نام نویسنده منتشر شد که عنوان آن “آپآرت: تصاویری که به چشم یورش میبرند” بود. گرچه این تعریف تا حدودی تعریف به نظر میرسد، اما نمیتوان گفت کاملاً طبق واقعیت است. زیرا آپآرت فقط محدود به چنین تصاویری که نویسنده شرح داده، نمیشود. در آپآرت، تحریک شبکیه چشم، مهمترین وسیله و معمولاً تنها وسیله ارتباط است و هدف از آن، ایجاد واکنشهای بصری فیزیولوژیک در تماشاگر است. آپآرت بسیار توجه برانگیز است، اگر نخواستید به چشم بیایید هیچگاه از این هنر برروی لباستان استفاده ننمایید. میتوان گفت بسیاری از کارهای هنری دیدمانی، چیزی بیش از بازیهای زیرکانه ادراکی یا خطای دید نیستند. البته این آثار در بلندمدت نتوانستند اعتبارشان را محفوظ بدارند و فقط تعداد معدودی از آنها در حفظ موقعیت خود به عنوان یک اثر هنری موفق شدند. از هنرمندان این مکتب، تنها استثنای درخور توجه، آثار بریجیت رایلی بود که طول عمر بیشتری داشتند. در سالهای اخیر نیز با گسترش و رشد گرافیک کامپیوتری انواع جدیدی از این آثار پدید آمد که نمونه شاخص آنها، تصاویری بود که در سالهای دهه 70 خورشیدی به نام تصاویر سه بعدی در یک مجله به چاپ رسید. همچنین طی چند سال گذشته، آپآرتهای رنگی نیز توجه طراحان را به خود جلب کرده است. امسال نیز یک طراح بزرگ و مشهور ژاپنی به نام ایسی میاک با ایجاد طرح، نقش و بافتهایی بر پایه این سبک هنری توانسته توجه دنیای مد را به خود جلب کند و چشم همگان را به تحسین وا دارد؛ او با ایجاد پلیسههای آپآرتی تجسمی سهبعدی به لباسهای خود داده است. مجموعههای 2017 و 2018 وی بهصورت ممتد و ادامهدار، خطوط نافذ اپتیکالآرت را هنرمندانه نمایش میدهد.
بررسی عوامل مشترک بین هنرمندان ایران باستان و شیوه آپآرت
انسان عهد نوسنگی در سایه اندیشه و تفسیر، نقوش تجریدی را در برابر واقعیت تجربی قرار میدهد؛ از نقش حقیقی و انعکاس آن گذشت میکند و با کلیشهسازی و سادهسازی محیط، پاسخی برای ذهن پرسشگر خود مییابد. پیدایش تفکرات انتزاعی، گرایش به نابگرایی و انعکاس آن در آثار هنرمندان ایران باستان، تشابه این نقوش هزاران ساله را به آثار هنرمندان آپآرت نزدیک و مرتبط می نماید.
هنرمندان آپآرت در بازآفرینی اندیشه خود، آثار و تجربههای وسیعی را در قالب شکلهای انتزاعی و ساختاری ریاضی گونه هندسی انجام دادند. بهرهمندی از انواع تدابیر، گرایش به سادهسازی و استفاده از اشکال ناب هندسی در مقولاتی منظم از عمده نکات آثار این هنرمندان است. در این باره جاسیار رایچارت مینویسد: آپآرت هنری انتزاعی، اساساً فرمگرایانه و بسیار دقیق است ؛ چنانکه کازمیر مالویچ، یکی از هنرمندان سبک آپ آرت، با هدف اثبات برتری ادراک حسی ناب در هنر، از سبک هنر دیدمانی استفاده می نماید.
از طرفی دیگر با مرور آثار و اندیشههای برخی از هنرمندان آپآرت، با نیت و عملکردی مشابه آنچه در نقوش سفالینههای ایران باستان رخ داده مواجه میشویم. بهعنوان مثال برجیت رایلی، یکی از چهرههای برجسته این جنبش، عناصر تشکیلدهنده آثارش را بهعنوان بخشی از طبیعت بهکار میگیرد و در صدد ارائه نیروهای طبیعی همچون سیل، رودخانه و کوهها برمیآید که البته این تأثیر بدون تأکید بر منظرهسازی و در قالب اشکال ناب مشتق شده از جوهر طبیعت صورت میپذیرد. مشابه همین برداشت را میتوان در آثار اولیه ویکتور وازارلی، یکی از بنیانگذاران شیوه آپآرت در ارائه سوژههایی چون ببرها و گورخرها که زمینهای برای نمایش طرحهای راه راه و انتزاعی او بودند، مشاهده کرد. همچنین بررسی تصاویر موجود بر روی سفالینههای باستان، نشان میدهد هنرمندان این آثار در کنار انتقال مفاهیم و ترسیم نقوش نمادین به درک ویژهای از جهت احاطه بر تجسم و ترکیب عناصر بصری نائل آمدهاند؛ به طوری که در بسیاری از نمونهها، هنرمند سفالگر با خطوط و اشکال ساده، علاوه بر ارضای غرایز خود، در تبلیغ هنر و انعکاس زیبایی گام برداشته است. بهرهمندی از اشکال و قواعد بصری و آرایش آن در جهت خلق اثری زیبا در نقوش سفالینههای ایران باستان، از دیگر معیارهای مشابهی است که میتوان در مقایسه و بررسی جنبههای فنی جنبش آپآرت به آن اشاره نمود. در کل علاقه به پژوهشهای بصری، در شکلگیری آثار هنرمندان آپآرت نقش بهسزایی داشته است. بهرهگیری از شیوهها و تدابیر گوناگون برای ایجاد تأثیری مهیج و آنی در چهارچوب سازمان بصری و انتزاعی، از اجزای ضروری نقاشان آپآرت است. در واقع هنرمندان این جنبش به شکلی از هنر روی آوردند که بیشترین تأکید را بر تأثیرات بصری و جنبههای حسی دارد.