پوشاک کانادا: از پایان قرن 18 تا آغاز قرن 19 میلادی

0

گردآورنده: پرهام احمدوند

در پژوهش روبرو تلاش گردیده است تا با گردآوری و مرور اسناد تاریخی مانند نوشته ها، کتب و پوشاک به جا مانده در زمان مورد نظر، از سال 1867 میلادی (زمان تاسیس رسمی کانادا به عنوان یک کشور) تا کنون، درکی از پوشش و لباس مردمان کانادا در برهه های مختلف زمانی داشته باشیم. به طبع کانادا و در کل قاره آمریکا به عنوان یک قاره تازه کشف شده در ابتدا و در ادامه مقصد بسیاری از مردم با قومیت و فرهنگ مختلف از سرتاسر دنیا بوده است اما کشور های فرانسه و بریتانیای کبیر جزو اولین کشورهایی بودند که خود را به خاک این قاره پهناور رسانیده و در آنجا سکنی گزیدند. همینطور از نظر آماری بیشتر جمعیت از مهاجرین تشکیل شده و به همین سبب تاثیر پوشش و فرهنگ این دو کشور به مراتب بالاتر از مابقی مهاجران بوده است. نکته دیگر که باید به آن توجه داشت مردمان بومی و اصلی این قاره است که سرخپوستان یا هندی ها نامیده می شوند. این مردمان از ابتدا پوشش، فرهنگ و آداب و رسوم مخصوص به خود را داشته و حتی قبیله با قبیله دارای تفاوت هایی بوده اند و از آنجایی که در این مقاله به پوشش مردمان مهاجر پرداخته می شود و شاهد تاثیر و اثرگذاری سبک لباس و پوشاک آنان بر روی لباس و پوشاک مهاجرین نیستیم، اشاره ای به آنان نخواهیم کرد. در این مقاله پی می بریم که چگونه پوشاک و سبک لباس کانادایی همراه با این کشور تکامل پیدا کرده و دچار تغییرات زیادی شده است. همچنین تاثیر پذیری آن از فرهنگ و رسوم و پوشش کشور و مردمان مختلف جهان را از ابتدا تا به اکنون نظاره گر خواهیم بود.

اواخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم به خاطر تغییرات سریع در مد و لباس زنان شناخته می شود. در این زمان تزیینات و اکسسوری، حجم پارچه و سیلوت و رنگبندی پوشاک به شدت در حال تغییر و تحول بود. لباس های زیر مانند کرست و باسل بدن زنان را به شکلی ایده آل و زیبا فرم داده و هیاهو و هیجان برای لباس و فشن به اوج خود نزدیک شد. تهیه لباس برای زنان هم برای خود و هم خانواده‌ کار مهم و حیاتی بوده است، خواه خود آن را دوخته و طراحی میکردنند و یا به یک خیاط سفارش داده می شد. کم کم با افزایش و رونق خیاط خانه ها و همینطور پیشرفت فراوان در تکنولوژی چرخ خیاطی ها در اواخر قرن نوزده میزان دسترسی مردم به پوشاک رو به فراوانی گذاشته و مد وارد مرحله جدیدی شد که تمامی مردم با آن در ارتباط بوده و آن را جزو موارد مهم زندگی تلقی می کردند. در واقع مفهوم معاصر طراحی مد در اواسط همین قرن (19م) با اذعان گسترده به ارزش تجاری و فرهنگی فردی در پشت ایجاد لباس های مد روز ظهور کرد و تحولات کلیدی در ایجاد صنعت پوشاک رخ داد که در اولین سرشماری سال 1871 (5 سال پس از تاسیس) به خوبی مستند شده است. خیاطانی که مغازه و کسب و کار نسبتاً کوچکی را اداره می کردند مسئولیت عرضه لباس و اکسسوری ها به بازارهای محلی در شهرها را داشتند.

طبق سرشماری ذکر شده و آمار های موجود، شهرهای کانادا تا اوایل قرن بیستم تعداد قابل توجهی از خیاطان و خیاط خانه ها را داشتند. بیشتر آنها در مغازه هایی به نام خود کار می کردند اما برخی نیز تنها کالاهایی مانند پارچه، لوازم جانبی لباس و تزیینات مربوط به آن را می فروختند. فروشگاه ها و مغازه های بزرگ نیز همواره مشغول به استخدام خیاطان و طراحان لباس بودند. فروشگاه ‌های بزرگ کم کم شروع به جداسازی بخش‌های مردانه و زنانه کردند تا راحت تر بتوانند سفارشات و انبوه لباس ها را مرتب و نظم داده و مجموعه‌ای از لباس‌های آماده خود را با کسب‌وکار سفارشی آماده کنند. در نهایت بسیاری از این فروشگاه ها، خیاطان مستقل، خیاط‌خانه ها و کسب ‌وکارهای بزرگ‌تر شروع به برچسب‌گذاری لباس‌ها کرده و نام خود را روی تولیداتشان حک کردند تا درجه‌ای از انحصار و کیفیت را تضمین کنند. از شناخته شده ترین خالقان لباس های مد روز در این دوره کسانی بودند که از طرف فرماندار کل کانادا، فردریک آرتور استانلی، حمایت شدند. نخبه ترین خیاطان و طراحان مد مانند جی ام هالبروک در شهر اتاوا و ویلیام استیت و اوبراین در شهر تورنتو با مهارت و توانایی خود در خلق لباس های با کیفیت و چشم نواز توانستند که به شهرتی دست پیدا کرده و زبان زد مردم باشند. با این حال، تأثیر این طراحان به ندرت فراتر از شهرهای خود پا گذاشت و نتوانست به مابقی کانادا، آمریکا و حتی دنیا راه پیدا کند. اما این روند کم کم دست به تغییر زد چرا که در اوایل قرن بیستم لباس‌های سفارشی تا حد زیادی با لباس‌های مردانه تولید صنعتی جایگزین شدند و به همین سبب خیاطان زیادی که مردانه دوز بودند کار خود را از دست داده و جمعیتشان روز به روز کم تر شد. اما برعکس پوشاک مردان همچنان بازار برای لباس های سفارشی زنان داغ بود و برای چند دهه دیگر نیز ادامه یافت. در حالی که لقب “طراح مد” در حال افزایش بود، سازندگان لباس های زنانه اغلب به عنوان “خیاطان” یا کوتوریس (couturiers) شناخته می شدند. در دهه‌های 1920 و 1930، مادام مارتا در تورنتو لباس‌های باکیفیتی درست می کند در حالی که ایدا دزمرایس لباس‌هایی برای مونترالی ‌ها می‌دوخت. در مونترال همچنین گابی برنیر و ماری پل نولین در دهه 1930 کسب و کار و برند خود را راه اندازی کرده و به ترتیب تا دهه 1950 و 1970 نیز فعال بودند. با این حال، این طراحان محلی بیش از آنکه با یکدیگر رقابت کنند نگران رقیب بزرگتری بودند؛ چراکه لباس‌های طراحان مد پاریسی و طراحان مد اروپایی وارد کانادا شده بود و در بوتیک‌ها و فروشگاه‌های بزرگ کانادایی مانند ایتنس (Eaton’s)، سیپسون (Simpson) و هالت رنفرو (Holt Renfrew) فروخته می‌شدند و نظر مردم را به راحتی به خود جلب می کردند. اما طراحان کانادایی با برند های فرانسوی هم سو شده و خود را در یک سطح با آنان نشان دادند و برای اثبات آن سعی کردند که محصولاتشان را علاوه بر مغازه های خود در فروشگاه های بزرگی که اکنون مملو از پوشاک اروپایی بود نیز به فروش برسانند. در آن زمان تنها دو طراح کانادایی صلاحیت کافی را داشتند تا در این فروشگاه‌ها کنار لباس های فرانسوی و اروپایی کار خود را تبلیغ و ارایه دهند. از این طراحان میتوان به مادام مارتا اشاره کرد. این طراح در سال 1931 می‌توانست در سالن فرانسوی سیمپسون در تورنتو، که تنها آثار فاخر پاریسی را به فروش می رساند، شرکت کند و کار های خود را به نمایش و فروش بگذارد. کم کم طراحان کانادایی بیشتری با افزایش کیفیت و خلاقیت در لباس های خود وارد فروشگاه ها شدند و بازار را از تصاحب برند های اروپایی و پاریسی درآوردند. در طول جنگ جهانی دوم، با عدم صادرات لباس‌های پاریسی، طراحان مد آمریکایی و کانادایی به شهرت فراوانی رسیدند، زیرا به طور گسترده توسط خریداران و رسانه‌ ها تبلیغ می‌شدند. در کانادا، فرصت‌هایی که جنگ برای طراحی مد فراهم می‌کرد غیر قابل انکار بود. مادام مارتا در آن زمان پیشنهاد کرد که طراحان کانادایی آماده شوند تا بازار صادرات پوشاک به ایالات متحده را بلافاصله پس از جنگ و قبل از اینکه فرانسه بتواند خود را دوباره به عرصه مد بازگرداند و رونق گیرد تصاحب کنند. از همین رو تلاش ها برای این هدف افزایش یافت و در این راستا یک فیلم تبلیغاتی در مورد طراحان مد کانادایی در سال 1946 منتشر شد که این تبلیغ بسیار بزرگی برای مد کانادا بود.

اما با اینکه طراحان کانادایی به طور گسترده ای به شهرت رسیده و نامشان به رسمیت شناخته شده بودند، در این دوره نتوانستند مانند طراحان آمریکایی ظاهر شده و بازار آمریکا را از دستان طراحان آمریکایی بگیرند. پس از این دوران، مد در آمریکا به شدت پیشرفت کرد و تاثیر آن بر پوشاک و لباس مردم کانادا نیز کم کم مشاهده می شد. این تاثیر پذیری به قدری افزایش یافت که علاوه بر وجود برند های با کیفت کانادایی، مردم برند ها و ترند های آمریکایی را ترجیح داده و سعی می کردند خود را به آن نزدیک کنند. این امر موجب شد که دولت کانادا در چندین دهه اخیر از بین رفتن و محو شدن سبک پوشش و مد کانادایی و جایگزینی آن با مد آمریکایی توسط تبلیغات گسترده را باعث نگرانی و تاسف بخواند. اما در مجموع نمی توان پیشرفت و درخشش طراحان و برند های کانادایی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یک را نادیده گرفت چرا که برند های مشهور در سطح جهانی مانند Lida BADAY که از سال 1987 فعالیت خود را تاکنون آغاز کرده و همینطور COMRAGS ،Joeffer CAOC ،David Dixon و Hoax Couture که همگی در دهه 1980 شروع به کار کرده اند هنوز طرفداران زیادی در سرتاسر دنیا دارند. همچنین می توان از دنیس گانیون و Marie SAINT PIERRE که بیش از بیست سال به عنوان یک طراح مستقل برجسته لباس زنانه کانادایی شناخته شده است در کنار ده ها دیگر از طراحان و برند های معروف کانادایی نام برد. با وجود انبوهی از طراحان خوش نام و برند های معروف و همچنین هفته های مد در تورنتو و مونترال میتوان کانادا را امروزه به عنوان یکی از بالقوه ترین مراکز مد دنیا به حساب آورد.

سال های 1867 تا 1870 میلادی
از ۱۸۶۷ به بعد، داربست های بزرگ که به آن کریئلین گفته می شد منسوخ شدند. در عوض، دامن ها دنباله ای داشتند که از داخل به کمک بندینک هایی جمع می شدند و برآمدگی نرمی پشت بدن می ساختند. بعد، نوبت به کریئلت ها و بالشتک های پشت دامن رسید. زنها برای پوشیدن لباسهایشان روی کریئلین به کمک نیاز داشتند. زیرجامه ی کتان، کرست، زیرشــــلواری باز و زیردامنی را زیر داربست فنری فولادی و نواری می پوشیدند. بعد، پیراهن را از یقه به تن می کردند. حالا نوبت به پوشاندن حلقه‌های پایین تر داربست می رسید تا هنگام راه رفتن پاهایشـان به حلقه ها گیر نکنند و زمین نخورند. جامه‌ی بیرونی با بافته ها و منگوله های زینتی این کت جلوه ی بیشتری به پشت لباس می داد. زیر این کت، کریئلینی پوشیده میشد که در جلو مسطح شده بود و شمایلی مثلثی می ساخت. سیاه و ارغوانی رنگ‌های مد روز بودند، اما به ترتیب در دوره های سوگواری و نیمه سوگواری هم پوشیده می شدند. پیراهن شب در این دوران دوخته شده از تور ساده ی ابریشمی یا تنزیب کتانی نواره ها، حاشیه‌ها و حلقه‌هایی بود که با ابریشم و روبان درست می شده اند. چنین پیراهن‌هایی را روی داربستی مدور و بزرگ میپوشیدند و پیش تنه ی داربست بالاتنه را نیز جمع می کرد و در نتیجه کمری باریک می آفرید.

تنـوع پارچه ها و نقشه‌های پیچیده ی در دسترس زنان در سـال ۱۸۶۰ فوق العاده بود. صنعت نساجی بریتانیا، برای پاسخ به تقاضای فزاینده و سلیقه های متغیر مشتریان، با تولیدکنندگان هنـــدی رقابت می کرد. ادینبـــرا، کریفرد در اسـکس، پرویچ و بعدتر پیزلی شـالهای پشمی تولید می کردند. شـالهای بزرگ، دو مربعی و دراز را از وسط و بعد به صورت قطری تـا می کردند و روی دامنه‌های بزرگ می انداختند. دستگاه‌هایی که پارچه‌های نقش دار میبافتند میتوانستند مقدار زیادی پارچه‌ی ابریشمی با نقش و نگاری گلدوزی-مانند تولید کنند.

سال های 1870 تا 1879 میلادی
تا دهه ی ۱۸۷۰، لباس ها با رنگ های ملایم و حاشیه ها و آرایه های دلنشینشان شمایلی نرم تر و لطیف تر پیدا کردند. یقه های پیش سینه ها مربعی شدند که در لباس های شب بازتر بودند. پیراهن ها آستین هایی سه ربع با سرآستینهای توری داشتند و یا، اگر قرار بود برای شب پوشیده شوند، ممکن بود بی آستین باشند. با کمک چرخ خیاطی (که حالا یکی از وسایل خانگی محبوب شده بود) میشد چند لایه پارچه را دور کمر آویخت و رودامنی‌هایی با پیش بند و پانیه دوخت که بالشتکی پرشده از کاه یا موی اسب برآمدگی کوچک و نرمی در پشتشان می ساخت، تا سال ۱۸۷۵، رنگ ها تندتر شدند، لباس ها با پیش سینه های صاف و چسبانشان شمایلی ساده تر پیدا کردند و تأکید بر قسمت کمر و کفل لباس ها بیشتر شد. در ۱۸۷۶، سبک پرنسسی (استفاده از زیردامنیهای سرخود) در پیراهن های زنانه رایج شد و اغلب روی پیش سینه، سینه پوشی نیز قرار می‌گرفت. حجم قسمت بالای دامن های قدیمی تر حالا در پشت پایین تر بود و دنباله ای شبیه دم ماهی می ساخت که گرچه ظاهری زیبا داشت، اما هم دوختنش پیچیده بود و هم پوشیدنش مهارت می طلبید. پشت بالشتکهای نرم را برای برآمده جلوه دادن قسمت بالای بدن پشت دامن میپوشیدند. بالشتک ها را از مواد گوناگون میساختند: موهای بافته ی اسب، لایی، گاه یا حتی در شـــــرایط اضطراری روزنامه های مچاله شده. نمونـــــه ای که اینجـا میبینید از فنر فـــولادی روکش دار، نیم حلقه ای بــــرای پایین دامن، پارچه ی مواج و حاشیه بافی و مواج در امتداد لبه ی پایینش سـاخته شـده و با دکمه‌هایی در جلو بسته می شود.

در این دوران سبک پاریسی که از تازه ترین مدهای ۱۸۷۵ بود همه جا به چشم می خورد. پشت بالشتک جمع وجورتر داشت و دنباله‌ای شبیه دم ماهی جلوه گری می کرد. قسمت کفل لباس در مقایسه با هر زمانی در ۵۰ سال گذشته تنگ تر شد و جمع شدن دامن روی زانوها قدم برداشتن را دشوار می کرد. کفش های پاشنه بلند نیز حالت کلی بـدن را تغییر می دادند و آن را کمـی به جلــو متمایل می کردند که باعث میشـد پشت بالشتک ها و کلاه های مایل بیشتر به چشم بیایند. پاشنه ها کوتاه (حدود ۴ سانتیمتر) و قطور بودند و انحنایی درونسو در پشت داشتند. پنجه ها مربعی، مدور یا نوک تیز بودند. بیشتر چکمه هایی که به صورت روزمره استفاده میشدند سیاه بودند، اما برای عروسی ها یا مهمانی ها از چکمه‌های اطلس عاجی یا چرم مرغوب بزغاله استفاده می کردند. قسمت جانبی کفشها، با استفاده از کائوچوی وارداتی حالت کشسان داشت. در تصویر دوتکه ی ابریشمی راه راه نارنجی روشن می بینید که از پیش سینه‌ای تنگ و چسبان و دامنی بلند و دنباله دار تشکیل شده است، نمونه ای از شمایل مد روز و پیش سینه های بلندتر متعلق به سال های ۱۸۷۴ و ۱۸۷۵ است. سبک این دامن از دامنهای پلیز قرن هجدهم الهام گرفته است و ساختاری مشابه آنها دارد. به کمک بندینکهای داخلی دامن، میشود دامن را در پشت جمع کرد. اگر بخواهید دامن بلند باشد، میتوانید بندینک ها را شل تر ببندید تا لباس شکل و شمایلی شبیه تصاویر نماهای جانبی و پشت پیدا کند.

در این لباس به منظور ایجاد چین دوزی روی آستین، باریکه هایی از پارچه ی ابریشمی را چین داده اند و روی آستین و پیش سینه دوخته اند. ظهور چرخ خیاطی دوختهای زینتی پیچیده و پیچیده تر را ممکن می کرد و چنین دوختهایی در این دوره مد بودند؛ مانند دوخت ماشینی روی آستین. جلوی پیش سینه ی پپلومدار بود و در وسط جلو با پنج قزن قفلی فلزی بسته میشد تا کاملا روی کمر باریک کرست دار بنشیند. پیش سینه به پیلوم (رودامنی) کوتاهی ختم می شد که در جلو رأسی تیز داشت و لبه‌ی آن با پارچه چین خورده حاشیه دوزی شده بود.

سال های 1880 تا 1888 میلادی
در این دوران فراز و فرود پشت بالشتک قابل مشاهده بود. در ۱۸۸۰، نشانی از پشت بالشتک های برآمده نمانده بود و دنباله‌های شبیه دم ماهی هم از مد افتاده بودند. زیر جامه‌های رویی، لباسهایی پنبه ای زیرجامه و زیرشلواری می پوشیدند و در زمستانهای سرد لباسهای بافتنی گرم هم به آنها اضافه می شدند. کرستی داربست فولادی و بسیار تنگ کمر را باریک تر جلوه می داد و این ویژگی مطلوبیت فزاینده ای داشت و بدن را در حالتی خشک و راست نگه می داشت. داربست دیگری هم پیش سینه ی پیراهن را تقویت می کرد. کم کم، بین سالهای ۱۸۸۱ و ۱۸۸۳ نوع جدیدی از پشت بالشتک رایج شد که این بار سفت و زاویه دار بود. از ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۷، پشت بالشتک بزرگ تر شد، زاویه هایش راست شدند، در نهایت شکلی شبیه پرهای دم مرغ پیدا کرد و بعد منسوخ شد. حالا دیگر بیشتر لباس ها را با چرخ خیاطی میدوختند و خیلی از پارچه ها قابلیت رنگرزی با مواد مصنوعی را داشتند. در این دوران سوگواری برای اعضای خاندان سلطنتی و خویشاوندان آداب و رسوم سـفت و سختی داشت. صنعت مد در تولید پارچه های سیاه رنگ ماهر شده بود و مقدار زیادی پارچه ی کرپ و بمبازین، روبان، بانت، شال و پر سیاه روانه بازار شد. فروشگاه های بزرگ هم لباسهای سوگواری آماده می فروختنـد. اکثر افراد پارچه های پشمی را ترجیح می دادند، چون این پارچه ها نور را جذب می کردند نـه منعکس. در زمان های مشخص دوره ی نیمه سوگواری هم باید خاکستری، سفید و ارغوانی می پوشیدند. به طور کل می توان پوشاک این دوره را به 6 دسته: لباس اسپانیایی گردش، پیراهن فرانسوی روز، لباس بامدادی، لباس رقص، لباس شب و پیراهن آلمانی روز اشاره کرد. نکته قابل توجه در مورد اکسسوری این دوران بادبزن ها هستند که همچنان استفاده می شدند اما به رونق گذشته نبودند و تنها برای مصارف خاص مثل علامت دادن بانوان مجرد به مردان جویای ازدواج بوده است.

سال های 1890 تا 1899 میلادی
دوران یقه بند های چین دار و کمرهای زنبوری فرا رسیده بود. لباسهای زنانه ی آخرین دهه ی سلطنت ملکه ویکتوریا دو ویژگی متمایزکننده داشتند: یقه های ایستاده ای که با پایه هایی مخصوص سر جایشان نگه داشته می شدند و داربست های فولادی و محکم کرستها و پیش سینه های بلند. اواسط دهه، آستینهای حجیم تر از همیشه و دامنهای هرمی جلوصاف، با چین خوردگی های متمرکز در پشت، جلوه ی بیشتری به کمرهای باریک زنبوری می دادند. در جریان اصلی مد، یقه بندهای چین دار، کرست ها، آستینهای بالشتک دار و دامنهای مخروط شکل عامدانه سبک پوششی دوران الیزابت اول را یادآوری می کردند. لباسهای رقص دکلته بودند (یقه ی باز و بزرگ داشتند)، اما لباس های روز به شکلی بودند که از چانه به پایین تقریبا هیچ جای بدن دیده نمی شد. رنگهای تیره همچنان محبوب بودند، اما رنگ های روشن تر صورتی و کرم رایج در عصر ادواردی نیز در لباس ها مشاهده می‌شدند. جوراب های رنگی و کفشهای پاشنه بلند مشتریان بسیاری داشتند. زیاده روی در استفاده از پرهای پرندگان کمیاب یا حتی پرنده های درسته روی کلاهها چنان دردسرساز شده بود که انجمن سلطنتی حفاظت از پرندگان را تأسیس کردند تا با استفاده از هر نوع پر، جز پر شترمرغ، در لباس ها مقابله کند. با منسوخ شـدن دامنهای پشت بالشتکی، شنلهای کوتاه جمع وجور جای شلهای دلمانی دهه ی ۱۸۸۰ را گرفتند. شنلهای دوخته شده از نقش بافته های ابریشمی برای رفتن به اپرا و پوشـاندن دکلتاژها عالی بودند و میشد آنها را با شبق، شبق فرانسوی (شیشـه)، تور، تکه دوزی، بافه دوزی، خز یا پـر تزئین کرد. روزها هم، در کنار کتهای سـفری و بالاپوشهای تمام قد، از شــــنلهای پشمی استفاده می کردند که بافه دوزی یا تکه دوزی زینتی داشتند. پوشیدن چنین شنلهایی روی آستینهای بزرگ پاچه گوسفندی رایج در سـالهای ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۶ بیشتر دیده میشد. قرمز و سیاه محبوب ترین ترکیب رنگی مد روز برای شنل ها بودند. لباس شب این دوران دارای پف های سرشانه و نشانه ی دوره ی جدید توجه به آستین ها بود. به زیردامنی ها وزنه هایی از جنس قلع می آویختند تا درست روی بدن بنشینند. در نتیجه، وقتی فرد راه می رفت وزنه ها به هم می خوردند و صدا می دادند.

سال های 1840 تا 1870 میلادی
این برهه 60 ساله دوره ی انقلابی برای پوشاک و استایل آقایان بود. لباسهای رسمی مردانه در اواسط قرن نوزدهم موقرانه تر و تیره تر شدند. همه ی پارچه ها را همچنان از الیاف طبیعی میبافتند، اما اختراع دستگاههای پیشرفته تر استفاده از بافت ها و ترکیب های رنگی پیچیده تر را ممکن کرده بود. چرخ خیاطی زمینه را برای توسعه ی صنعت تولید لباسهای آماده فراهم کرد و کتابچه های راهنمای دوخت و دوز، با الگوهایی برای انواع مختلف کت ها، فراوان شدند. لباسهایی که هنگام تفریح و ورزش پوشیده می شدند ترکیب ها و جلوه های رنگی چشم نوازی داشتند: گلدوزیهای زینتی، آسترهای نفیس و جلوه گر، یا شلوارهای زیبای راه راه، چهارخانه یا شطرنجی. اجزای شکیل لباسهای روزمره کلاه های استوانه ای، دستمال گردنها و پانتالونها برای کاربردهای رسمی تر تعدیل شدند و کلاه های قدحی و کراواتها جای آنها را گرفتند. شلوارهای پیش تکه ای هم جایشان را به شلوارهای پیش بستی دادند. از سال ۱۸۴۰ تا ۱۸۷۰ جلیقه های پشمی و ابریشمی طرح دار، چهارخانه یا گلدوزی و روبان دوزی شـده رگه هایی از رنگ به لباس هـای مردانه اضافه می کردند. گاهی، دخترهـای دم بخـت روی کربـاس گلدوزی می کردند تا بعدتر جلیقه ای برای شوهر آینده شان بدوزند. جلوی جلیقه ها پرآرایه بود، اما پشتشـان که زیر کت پنهان می شد را از پارچه های پنبه ای سـاده می دوختند و بندینکی هم برای تنظیم اندازه شان می گذاشتند. از کت های این دوره مردان می توان به کت لانژ، که حدود 1859 به بازار وارد شد، کت مخصوص بامداد که از پارچه های فاستونی، تویید و پشمی درست می شد، اشاره کرد همچنین در سال 1845 شاهد نوعی شنل کوتاه به نام شنل لحافی بودیم که از لایه ی پشم گوسفندی درست شده بود و صاحب آن را در روزهای سرد گرم نگه می داشت. برخلاف لباس رسمی مردان در این دوره زمانی لباس های رسمی مردانه کسالت بار بودنـد، اما مردها میتوانستند در لباسهایی که در اوقات فراغت می پوشیدند سلیقه ی فردی و رنگهای محبوبشان را به نمایش بگذارند. آنها در این لباسها چه لباسهای گشـت و گذار و چـه لباسهای خانگی از پارچه ها و اقـلام وارداتی یا رهاوردهای سفرهای خارجیشان استفاده می کردند. مردها، هنگام اســـــتراحت در خانه، رب دو شـامبر بالشتک دارشان را روی زیرجامـه و زیرشلواری یا روی پیژامه های همرنگ می پوشیدند. پارچه ی روجامه ای که اینجـا میبینید در هند بافته شده و طرح تکرارشونده ی بته ی هندی را دارد. شب کلاه منگوله دار و دمپایی چرمی هم این لباس عجیب غریب را کامل می کند. از سال 1840 تا حدود 1880 اوج مد و پوشاک برای مردانی بود که تا آن زمان تمام توجه فشن را به زنان می دادند و خود بهره ای از آن نمی بردند.

سال های 1870 تا 1900 میلادی
لباسهای روز زنانه را با دستکاری هایی برای ورزشهای مختلف، از تیراندازی با کمان تا کرکت و از قایق رانی تا تنیس، مناسب می کردند، اما به شکلی که خط کمر، شکل آستین و حجم دامنشان مطابق مد روز بماند. زنهایی که زیر زیردامن هایشان زیرشلواری میپوشیدند میتوانستند، بی وحشت از آبروریزی، آزادانه تر حرکت کنند. لباسهای زیر بافتنی مثل زیرجامه های بهداشتی دکتر یگر که از اواسط دهه ی ۱۸۸۰ به بازار آمدند و لباس های پنبه ای که کمر را عریض جلوه نمی دادند و کرستهای ویژه ی طراحی شده برای ورزش بازار داغی داشتند. ارتکس، پارچه ای مشبک و پنبه ای که هوا می توانست از لای الیافش عبور دهد، در ۱۸۸۸ اختراع شد و با این پارچه کرستهای راحت تری دوختند که هوا بهتر در آنها جریان پیدا می کرد. زنهای پیروی جنبشهای پیشارافائلی و زیبایی شناسی پیش از آن از پوشیدن کرست و دیگر داربستهای سیمی زیر لباس دست کشیده بودند. گرچه زنهای عصر جدید پارچه های نفیس و فاخر را پس می زدند، اما فروشگاه های بزرگ نوظهور لباس هایی با رنگهای شاد میفروختند که از نقش بافت های ابریشم و مخملهای خواب دار دوخته شده بودند. حالا دیگر زنهای فعال در جامعه گزینه های فراوانی برای انتخاب لباس داشتند. زنان عضـو محافل هنــــری، مثل جین موریس که الهه ی الهام بخش پیروان جنبش پیشارافائلی بود، لباسهای خشک را تحقیر می کردند و آزادانه تر لباس می پوشیدند. انجمن هـای فعال در حوزه ی اصلاحات پوشـاک هم مروج لباس هایی سالم تر و کم داربست تر بودنـد؛ لباسهایی که سبکهای سـده های میانــه (قبـل از رواج دامنهای داربست حلقه ای) را تداعی می کردند و از جامه های راحتی مثل پیراهنهای پشت کیسه ای که پارچه ی آنها از پشت گردن تا لبه ی دامن لخت و آزاد بود الهام می گرفتند.
دو فعالیت مهم تازه برای زنان سوارکاری و دو چرخه سواری بود. مسابقات سوارکاری پیراهن هایی که حدود سال ۱۸۹۰ برای تماشای مسابقات سوارکاری دوخته میشدند نسخه های راحت تر پیراهنهای روز بودند و رنگها و پارچه هایی متناسب با تیم یا ورزشکار مورد علاقهزی فرد داشتند. رسم بر سر گذاشتن کلاه های بزرگ برای تماشای مسابقات سوارکاری تا امروز هم باقی مانده است. لباس دوچرخه سواری چنین کت خوش دوختی را حوالی سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۸۹۸ با دامن دوپاچه ای دوچرخه سواری به تن می کردند که پوشیده تر بود و دوچرخه سواری با آن آسان تر میشد. بعضی از زنهای جسورتر هم برای دوچرخه سواری نیکرباکر (شلوارک های گشاد پاچه بلند شبیه شلوارک های مردانه) می پوشیدند. گترهای (ساق پوشهای چرمی یا پارچه ای که روی چکمه و ساق پا را می پوشاندند) دوچرخه سواری و کلاههای قایقی شال دار هم لباس دوچرخه سواران را کامل می کردند.

کت وشلوارهای مردانه شمایلی موقر و رنگ هایی عموماً تیره داشتند، اما لباسهای راحت تری که مردها برای ورزش یا گردش در بیرون شهر می پوشیدند کم کم شادتر و گرمتر شدند. لباس ها را با استفاده از پارچه های کشسانی مثل ژرسه ی کشباف با انواع فعالیتهای سلامت محور بدنی سازگار می کردند. مغازه هایی که پارچه و زیرجامه های آماده می فروختند کم کم کارشان را بیشتر و بیشتر بر عرضه ی لباسهای مناسب ورزشهایی مثل تنیس، قایق رانی، کوه پیمایی و گلف متمرکز کردند. مردها از دهه ی ۱۸۶۰ برای گلف شلوار «به علاوه ی چهار» یا شلوار گلف می پوشیدند. از اواسط قرن، شرکت های فرانسوی و آکواسکوتوم و بربری بریتانیا پارچه های پنبه ای جناغی بافتی به بازار فرستادند که می شد با آنها لباسهایی ضد آب برای اعضای انجمنهای «شکار، تیراندازی، و ماهی گیری» دوخت. پارچه های شطرنجی چوپانی با چهارخانه های سیاه و سفید در دهه ی۱۸۹۰ محبوب بودند. باشگاه ها و فعالیتهای ورزشی کارخانه داران، نظامیان، هنرمندان و نویسندگان معتقد به «عقل سالم در بدن سالم است» را گرد هم می آوردند. جی.ام. بری، نویسنده ی داستان پیتر پن، از سال ۱۸۸۷ حتی تیم کریکتی هم برای خودش داشت. مهمانی هایی که مهمان ها در آنها باید لباس هایی با موضوعی خاص می پوشیدند فرصتی برای مردم دوره های جرج و ویکتوریایی بودند تا با پوشیدن لباسهای غیرعادی خوش بگذرانند. مهمانها مثل پانتومیم بازی، باید حدس می زدند که بقیه لباس چه شخصیتی را پوشیده اند. لباسهای اسرارآمیز از شخصیت های تاریخی، اسطوره ای، نمایشی و داستانی و همچنین از شرق الهام می گرفتند و طراحان لباس و خیاطها آنها را به شیوه هایی خیال انگیز و مبالغه آمیز بازآفرینی می کردند. بعضی از مهمانها لباسهایی را می پوشیدند که خویشاوندانشان از سفرهای خارجی سوغات آورده بودند یا برای پیدا کردن لباس مناسب سراغ گنجینه ی لباسهای اجدادشان در انبارهای زیرشیروانی می رفتند. گروهی دیگر از منابعی مثل کتاب وصف لباسهای خیال انگیز آردرن هلت، که در سال ۱۸۸۷چاپ شد، الهام می گرفتند که در فروشگاه بزرگ دبنهام و فریبادی ۳ فروخته می شدند. این کتابچه ها لباسهای موضوعی گوناگون را معرفی می کردند، از لباس «باورنکردنیها» ی جلف گرفته تا لباس جادوگر یا زنبور وحشی. برای خلق احساس ترس یا حال و هوای وهم آلود، از مواد طبیعی مثل پوسته ی بال سوسک، بال پروانه، و حتی کرمهای شب تاب درون کیسه ای مشبک نیز استفاده می کردند.

سال های 1900 تا 1920 میلادی
این دوران به عصر جز معروف است. ساده سازی و به طور مشخص، انگاره ی «کم تر بیشتر است» نیروی پیشران تحولات مد در آغاز قرن بیستم بودند. اما شیوه ی کهن لباس پوشیدن، پیش از منسوخ شدن، شکوفایی خیره کننده اش را برای آخرین بار در طرح های رنگارنگ و شرق شیفته ی پل پواره و دوخته های لطیف لوسیل به نمایش گذاشت. شروع جنگ جهانی اول به روند حرکت به سوی لباسهای کمتر دست و پاگیر شتاب داد، چون خیلی از زنها هم به پوشیدن یونیفرمهای راحت و کارآمد خو گرفتند. پس از جنگ، محبوبیت سرپوشهای فاخر و لایه های متعدد پارچه های نازک رنگ باخت و به جای آنها دامنها و پولورهای ۳ کوتاه تر و کارآمدتر رایج شـدند. شمایل ساعت شنی وار زن اســـتا و بی تحرک جای خود را به «فلیر» پرنشاط و پسرمانند داد. سبک جدید با تأکید بر تحرک چه در قالب تمام شب رقصیدن و چه در قالب پرسه زدن با اتومبیل نمود جوانی. مدگرایی و سرخوشی بود. این عصر پوستهای آفتاب سوخته حالا، با جمع وجورتر و آزادتر شدن لباسها، بدنهای مردان و زنان بیشتر به چشم می آمدند. مدپرستها در پالم بیچ و مالیبوی ایالات متحده و ریویرای فرانسه جولان میدادند، حمام آفتاب می گرفتند و لباسهای ساحلی و تابستانیشان را به رخ می کشیدند. رواج لباسهای رویی متفاوت باعث دگرگونی زیرجامههای دست و پاگیر قدیمی شد و لباسهای زیر هم کم شمارتر شدند و هم راحت تر، نسل جدید طراحان ماهرانه روندهای دنیای مد را به سوی تحرک و کارآمدی بیشتر سوق می دادند. طراحان فرانسوی ای مثل شنل و پاتو، «خانه» ها یا مزونهایشان را درست در آســـــتانی جنگ جهانی اول افتتاح کردند و لباس هایی برای زنان فعال به بازار فرستادند؛ لباسهایی که بافتنیها هم پای ثابتشان بودند. اکنون خاندانهای سلطنتی و اشراف زادگان همچنان نقش مهمی در جهت دهی به روندهای دنیای مد بازی می کردند. در بریتانیا، شاهزاده ادوارد سبکهای جدیدی ابداع کرد و رواج داد. ولی عهد شانزده ساله ی انگلستان، پس از دریافت عنوان «شاهزاده ی ولز» در ۱۹۱۰، چهره ی مهم دنیای مد شد و شـــــتاب بیشتری به رواج لباسهای کم تر دست و پاگیر داد. او بود که استفاده از لباس هایی مثل جلیقه های بافتنی فیر آیل و شلوارک های گلف یا «به علاوه ی چهار» را رایج کرد. با قدرت گیری هالیوود در دومین دههی قرن بیستم، ستاره های سینما مثل داگلاس فیربنکس، رودلف والنتينـو و لويس بروکز هم، مثل اعضای برترین طبقات اجتماعی، نقشـی تعیین کننده در عرصه ی مد بازی کردند. گرچه شروع قرن جدید با دگرگونی های بزرگی در لباس های سه تکه ی مردانه همراه نبود، بعضی سبک ها کم کم جایشان را به سبک های دیگر دادند یا در مناسبت ها و محافلی متفاوت به کار گرفته شدند. کت فراک سیاه، با دامن بلند و راسته اش، کنار شلواری سیاه رنگ رسمی ترین گزینه برای روز بود. فراک برش دار (در انگلستان، معروف به « کت بامدادی »)، که برشهایی اریب در جلو داشت و با شلواری همرنگ یا به رنگ متضاد پوشیده میشد، در رتبهی بعدی قرار داشت. کت و شلوار لانژ، که در اصل برای گشت و گذار در روستا طراحی شده بود، حالا شهرها پوشیده می شد. کم کم، لباس های شب هم متنوع تر شدند: علاوه بر کت های دنباله دار، تاکسیدوها (کتهای بی دنبالهی ضیافت های شام) هم رایج بودند، گرچه در آغاز آنها را فقط برای ضیافت های غیررسمی شام مناسب می دانستند. در محافل رسمی تر، داشتن یقه ی شق و رق که البته چند شکل مختلف داشت الزامی بود. مردها برای کامل کردن لباسهایشان گزینه های زیادی داشتند: عصا، چتر، انواع گوناگون کلاه، کراوات، پاپیون، زنجیر ساعت و سنجاق کراوات. شاه ادوارد هفتم وقتی هنوز آلبرت، شاهزاده ی ولز، نامیده میشد، ستاره ی مد مردانه شد و او بود که کت پرفلک، کلاه هامبورگ و زنجیر ساعت آلبرت را رایج کرد. کتهای فراک چهار دکمه هم، که بیشتر به مذاقش خوش می آمدند، به نام او مشهور شدند. البته شیوهی غیرعادی بستن دکمه های کت شاه در این عکس شاید بیشتر به پیوسته بزرگتر شدن شکمش ربط داشته باشد تا به سلیقه اش در دنیای مد. پای لباسهایی که در اصل برای ورزش ابداع می شدند اغلب، گاهی با کمی دستکاری، به جریان اصلی مد هم باز میشد. محبوب ترین نمونه های این روند در دنیای مد مردانه نیم شلوارهای تا زانوی به لحاظ گشادی و شکل گوناگونی بودند که یا نیکرباکر (ظاهرا به نام پارچه ای که مستعمره نشینان هلندی آمریکای قرن هفدهم در لباس هایشان به کار می بردند) نامیده می شدند یا شلوارک گلف یا «به علاوه ی چهار» ( چون قد پاچه هایشان تا ۴ اینچ معادل ۱۰ سانتی متر زیر زانو بود). چنین نیم شلوارهایی حالا جزئی از لباس های شیک شهری هم شده بودند. کتهای تنیس، کریکت و بیسبال و پولورهای پشمی و ضخیمی که موتورسواران می پوشیدند هم از دیگر لباسهای ورزشی ای بودند که بیشتر و بیشتر در اوقات فراغت پوشیده می شدند. ماهی گیرها هم از پولورهای پشمی زیاد استفاده می کردند؛ نمونه ای از الهام بخشی لباسهای کار برای نوآوریهای دنیای مد. با همهی اینها، لباسهای ورزشی همچنان پوشیده بودند و بدن مردها عمدتاً از نظر پنهان بود، البته جز در ساحل. لباسهای شنای مردانه به شکلی فزاینده بدن نما می شدند، گرچه تازه بعد از جنگ جهانی دوم بود که فقط به مایویی جمع وجور محدود شدند. گرچه دوره ی زمانی سال ۱۹۰۰ تا شروع جنگ جهانی اول شاهد دگرگونیهایی چشم گیر در شکل و شمایل لباسهای زنانه بود، تغییر در بعضی از جنبه های مد زنانه سرعت اندکی داشت. هنوز هم از بانوان شیک پوش ثروتمند انتظار می رفت روزی چند بار لباس عوض کنند و با بستن کرست های تنگ بدنشان را به شکلی درآورند که جامعه می پسندد. با این حال، گذار تدریجی از شمایل منحنی ساعت شنی وار که بر باریکی کمر تأکید می کرد. به ظاهری استوانه ای تر شروع شده بود. کت و دامن های کارآمد قرن پیش همچنان مد روز بودند و طلایه دار حرکت به سوی جامه های ساده تر شدند. روبانها و توریها و چین دوزها و پیلیهای رایج در آغاز قرن آهسته آهسته ناپدید شدند هم سبکی پیراسته تر آفریدند، هم پاهای زنها را بیشتر به نمایش گذاشتند. زنها، زیر لباس های سفت و سختی که بدن را به قالب مد روز درمی آوردند، زیرجامه ها و سـتهای زیرپوش، نرم و پرآرایه می پوشیدند. کرستهای جلوتخت، با به جلو راندن بالاتنه و به عقب فشردن کفل، نمایی S شکل به بدن می دادند. از پیش سینه های برآمده ساز و انواع سینه بندهایی که سینه را شکیل تر جلوه می دادند استفاده می کردند. اواخر اولین دهه ی قرن، کرستها پایین تر آمدند، یعنی بالاتنه کوتاه تر شدند و در پایین تنـــه بلندتر، کم کم، زنها توانستند دوباره راست بایستند. در مورد کلاه که همچنان عضو جدا نشدنی استلایل بانوان بود بعضی از زنها کلاههای کوچک و سـاده را ترجیح میدادند، گروهی هم بودند که کلاه های بزرگ و تزئین شده با روبان و گل و پر را بیشتر می پسندیدند. این کلاه ها را به کمک ســــرپوشها و ابزارهایی ویژه روی پشته های استادانه آرایش شده ی موها ســــــوار می کردند. کلاه های بزرگ گاهی چنان شلوغ و ســـنگین بودند مثلاً پرنده ی خشک شده ای را درســته روی آنها گذاشته بودند که برای ثابت نگه داشتنشان باید از سنجاقهای بلند و اغلب پرآرایهی کلاه گیر هم استفاده می کردند. تا جنگ جهانی اول، لباسهای ورزشی زنانه همان شکل و شمایل لباسهای مد روز را داشتند و خیلی از آنها را می شد در موقعیتهای دیگر هم پوشید. اغلب برای ورزش از کت و دامن یا ترکیب بلوز ساده و دامن استفاده می کردند. برای دوچرخه سواری، راه پیمایی و شمشیرزنی، زنها میتوانستند دامن تقسیم شده یا بلومر (شلوارک بلند، گشاد و پرچین) بپوشند، البته به این شرط که ساق پا را هم با گتر یا چکمه ی بنددار بلند میپوشاندند. لباس های ورزشی معمولاً تزئینات کمی روی سطحشان داشتند و اغلب کراواتی مردانه و کلاهی تخت هم به آنها اضافه می کردند. زنها، حتی وقتی مشغول تنیس یا دوچرخه سواری بودند، کرست میبستند، اما کرست های ورزشی اغلب کوچک تر سبک تر از کرست های عادی بودند. زنها، برای شنا، روی شلوارکهای ترکیشان پیراهنهایی تا زانو می پوشیدند. این پیراهن ها کم کم کوتاه تر شدند، اما همچنان با جوراب های بلند تیره رنگ پوشیده می شدند.

لباس های شب بانوان عصر ادواردی (۱۹۰۱ تا ۱۹۱۰)، چه پیر و چه جوان، دکلتاژهای باز داشتند و بازوهایشان را هم نمی پوشاندند، اما دستکشهای بلندی که همراه این لباسها پوشیده می شدند ساعدها را از نظر پنهان می کردند. پارچه های نفیسی مثل دمشقی، شیفن و اطلس ابریشمی را که معمولاً در رنگهای روشن و ملایم به کار می رفتند، با تور، نگینهای شیشه ای و پولک تزئین و می کردند و اغلب، به این شیوه، جلوه ی بیشتری به قسمتی از بدن یا چهره میدادند. چون این لباسها چندین لایه داشتند، پوشیدنشان بدون کمک گرفتن از دیگران دشوار یا حتی گاهی ناممکن بود. لباسهای شب اغلب از پارچه هایی دوخته می شدند که خیلی آسان آسیب میدیدند، بنابراین وقتی زنی چنین لباسهایی میپوشید باید موقر و متین رفتار می کرد. پیراهنهای چای خوری یا عصر در دههی ۱۸۸۰ مد شدند و تا مدتها بعد گزینههایی محبوب برای مهمانیهای عصرانه بودند. چنین لباسهایی را هم اغلب از چندین لایه پارچهی نرم و سبک میدوختند که گرچه ظاهری چشم نواز داشتند، اما کارآمد نبودند. بانو دافگردن، خیاط لندنی، در این دوره هم لباسهای روی صحنه و هم لباسهای پشت صحنه ی هنرپیشه هایی مثل گرتی میلر (بالا)، سـتاره ی کمدیهای موزیکال، را طراحی می کرد و می دوخت. دافگردن، که مالک مزون لوسل لنـدن بود، دامنهای چاک دار و یقه های باز را می پسندید. او در ۱۹۱۰ شعبه ای هم در پاریس افتتاح کرد و نسخه هایی از لباس هایی را که در گذشته برای نمایش ها دوخته بود در این شعبه به فروش گذاشت. در کل نخستین سالهای قرن بیستم دوره ی تضاد و تعارض بودند: در یک سو، تغییر سریع فناوری، ظهور خودروها و رهایی زنان از نابرابری بود و در سـوی دیگر، تصویر طلایی نوستالژی رمانتیک و لذت جویانه برای زندگی آسوده ای که طبقهی مرفه داشتند. برای خیلی هـا، عصر ادواردی هنوز هم با این تصویر دوم پیوند دارد؛ تصویری که در مدهای آن روزگار هم بازتاب داشت. عشـق ادوارد هفتم به ریخت و پاش و خوش گذرانی بر حال و هوای این دوره اثر بود: یافتهای مجلل رقص، مهمانی هایی که در املاک روستایی برگزار می شدند، سفر، و سـرگرمی های ورزشی. طبقه ی متوسط انگلستان هم که مدام بزرگتر میشـد و به لطف انقلاب صنعتی ثروتمندتر شده بود، از این سبک زندگی اقشار بالاتر از خودش تقلید می کرد: مردم در باغهایشان مهمانی می دادند، برای چای عصرانه دور هم جمع میشدند، و به پیک نیک یا به تماشای مسابقه های قایقرانی یا واری می رفتند؛ و همه ی این کارها مستلزم داشتن اسهایی مناسب بودند. برای زنها، رنگهای ملایم و تورهای نفیس، ململهای تنزیب-مانند، شــفنهای ابریشمی، تورهای ســـاده، پارچههای کرپ دو شین، روبانهای زینتی، و همه ی چیزهای زرق و برق دار دیگر ضروری بودند. کلاههای بزرگ زنانه را با شاه پرها یا گلهای ابریشمی تزئین می کردند. زنها موهای بلند مواجشان را دور بالشتکهایی پشته می کردند تا انبوه تر به نظر برسند. داشتن چتر آفتابی هم الزامی بود. شمایل زنانه ی مد روز هم، که محصول استفاده از کرستها بود، مبالغه آمیز بود: «تک برآمدگی» بزرگ، کم ارتفاع و جلوسوی روی سینه، کمر باریک «زنبوری»، و کفلی فربه که دامنی ناقوسـی و تنگ تر از دامنهای عصر ویکتوریا به زیبایی روی آن آویخته میشد. یقه های ایستاده و آستینهای بلند در لباس های روز به کار می رفتند؛ لباس هایی که در دوخت پیش سینه ها و یقه هایشان از تور و دیگر پارچه های سبک استفاده می کردند. مدهای مردانه ساده و موقر بودند و کت وشلوارهای لانژ، که با یقه ها و سرآستین های آهارخورده، کت و چتر یا عصا کامل می شدند، هم به فراک ها و کت های بامدادی اضافه شده بودند. تبدیل لباسهای زنانه به چیزی عملی تر، منسوخ نشدنی، پیروی اصول «زیبایی شناسی» یا هر سه ی این ها از دهه ی ۱۸۵۰ هدف کسانی بود که برای اصلاح عرصه مد تلاش می کردند. گرچه این تلاش چندان موفق نبود. با این که لباسهایی مخصوص برای بعضی از فعالیتهای بدنی به بازار آمده بودند، خیلی از زنها در آغاز قرن بیستم همچنان همان لباسهای دست و پاگیر قدیمی را می پوشیدند و اگر توان مالیش را داشتند، سبک پوششان را بارها به اقتضای مد روز تغییر می دادند. هنرمندان و طراحان چند کشور سعی می کردند این وضع را عوض کنند. آنها راه حلهای متفاوتی پیشنهاد می کردند، اما همه ی طرح هایشان چند ویژگی مشترک داشتند. در این طرح ها، کرستها که منبع شر قلمداد می شدند به طور کلی حذف شده بودند؛ خط کمر پیراهنها اغلب بالا و نسبتاً آزاد بود، و آستین ها و دامنهای حجیم تر و گشادتر تحرک جسمی را آسان تر می کردند. آرایه های برجسته ی سطح لباس ها که از خطوط و نقشهای پیچان آرت نووو (هنر نو) یا از طرح های برگرفته از یونان باستان، عصر نوزایی یا بیزانس بهره می گرفتند هم ویژگی مشترک دیگری بودند. در ۱۹۰۳ اتفاق جالبی افتاد که پس لرزه های آن کل اروپا و سپس کانادا و آمریکا را در نوردید. آنا موتسیوس، خواننده ی آلمانی که همسر معمار و نویسنده ای مشهور بود، کتابی با عنوان لباسهای خود زنها منتشر کرد. موتسیوس معتقد بود که لباس ها باید فردیت کسی را نشان دهند که آنها را به تن می کند و زنان را تشویق می کرد از پیروی از مد پاریسی دست بکشند و سلیقه ی خودشان را پرورش دهند. فقط در آن صورت بود که زنها میتوانستند انتخاب هایی شایسته در عرصه ی پوشاک داشته باشند و، با بهره گیری از پارچه ها و نقشهای دلنشین و مطابق اصول زیبایی شناختی لباسهای مناسب برای خودشان طراحی کنند. شمایل زن عصر جدید دهه ی ۱۹۲۰، با موهای کوتاه تر و لباسهای تا زانو، کم کم شکل گرفت. گذار به این شمایل زنانه ی مدرن حدود ده سال طول کشید و درست پیش از جنگ جهانی اول شروع شد. شاید اساسی ترین تغییر رونمایی تدریجی از ساق پا بود که باعث شد کفشها و، مهمتر از آن، جوراب ها بیشتر به چشم بیایند. جورابهای بلندی که به رنگ پوست بودند یا رنگهایی ملایم داشتند و حالا از ابریشم طبیعی یا مصنوعی خیلی براق ساخته می شدند جای جوراب های تیره رنگ قدیمی را گرفتند. دگرگونی تصویر آرمانی زن خوش پوش هم به همین اندازه چشم گیر بود: شمایل عاقله زن تندیس وار خوش اندام رنگ باخت و خواهرش به جای او جان گرفت؛ خواهری بسیار جوانتر که برآمدگی و انحنای سینه، کفل و رانهایش به چشم نمی آمد. این شمایل جدید و لباسهای رویی راحت تر مستلزم این بودند که لباسهای زیر هم کم تعدادتر شوند و تغییر کنند.

همانطور که ذکر شد از اواخر قرن هجدهم میلادی تا اوایل قرن نوزده به تقییر و تحولات انقلابی در فشن معروف بوده است. مشاهده کردیم که لباس های حجیم پر لایه که بر روی فرم دهی بی نقص اسرار می ورزیدند کم کم جای خود را به سیلوت های عادی تر و ساده تر متناسب به سیلوت (I) که فضای بین لباس و بدن به کم ترین حد برسند رسانده شدند. در اواخر سال های 1940 شاهد تجمل گرایی و دقت مردان به پوشش و فشن بودیم این نشاه دهنده ی موضوع مهمی بود که فشن تنها مختص به زنان نیست. نکته جالب اینجاست که تقریبا زمانی که کمکم پوشش زنان ساده تر و راحت تر می شد پوشش مردان جدی تر گرفته شد و سخت تر رعایت می شد . این روند کم کم در پوشش مردان هم تاثیر پیدا کرده و با تنزل پوشش زنان هم سو شد. یکی از کاتالیزر های این روند در اواخر قرن هجده میلادی ورزش و فعالیت های ورزشی بوده است همین امر باعث به وجود آمدن لباس های راحت تر برای دوچرخه سواری و سوار کاری برای زنان بود این امر در اوایل به عنوان یک هنجار شکنی طلقی می شد اما بعد ها با جا افتادن این پوشش و فعالیت همزمان بانوان و آقایان در امور ورزشی به امری رایج تبدیل گردید و دامن های راسته به بالای مچ رسیده و دیگر خبری از لباس های دست و پا گیر نبود. یکی دیگر از عوامل تسریع بخش ورود عرصه جز به میان مردم و فرهنگ بود در این دوره از ابتدای قرن نوزده می باشد. جز باعث شد در مکان های مختلف مردم چه زنان و چه مردان به رقص مشغول باشند از همین برای انجام حرکات و فعالیت زیادی که این موسیقی می طلبید باز هم احتیاج بود تا لباس ها راحت تر، آزاد تر و با تزییناتی باشند که هنگام رقص کامل دیده شوند از همین رو لباس های زنان به پایین زانو رسید، سیلوت آن ها باریک تر و راست تر شد و تزییناتی مثل منگوله و رشته های لمه به لباس اضافه شد تا در هنگام رقص جلوه زیبایی بیافریند. در این یک سده شاهد این بودیم که چگونه مردم کشور کانادا در سال های بعد از تاسیس از فشن عقب ماندند سپس کم کم از ترند و مد روز اروپایی و به خصوص تقلید کردند. بعد از ورود برندها به داخل آمریکای شمالی و کانادا برند های محلی به سبب پیشرفت بزرگ تر شدند و کسب و کار خود را رونق بخشیدند. کم کم از آن زمان بود که کانادا به طور رسمی وارد دنیای پر جنب و جوش مد شد و خود به عنوان یکی از مراکز آن شناخته شد هر چند که پای به پای مد پاریس پیش رفت اما به خاطر شرایط خاصی که داشت نتوانست تا به اوجی که باید برسد.

منابع
• Cooper, Cynthia. “Fashion Design in Canada”. The Canadian Encyclopedia, 04 March 2015, Historica Canada. www.thecanadianencyclopedia.ca/en/article/fashion-design-in-canada. Accessed 21 June 2022.
The Canadian Encyclopedia, s.v. “Fashion Design in Canada,” by Cynthia Cooper, Accessed June 21, 2022, https://www.thecanadianencyclopedia.ca/en/article/fashion-design-in-canada
• Cooper, C. (2015). Fashion Design in Canada. In The Canadian Encyclopedia. Retrieved from https://www.thecanadianencyclopedia.ca/en/article/fashion-design-in-canada
• Cooper, Cynthia. “Fashion Design in Canada.” The Canadian Encyclopedia. Historica Canada. Article published November 16, 2011; Last Edited March 04, 2015.
• Fashion: A Canadian Perspective by Alexandra Palmer , Review by: Christopher Brewar Journal of Design History, Vol. 19, No. 3 (Autumn, 2006), pp. 270-272
• The-Delineator-Vol.36-no4-Oct-1890
• Bessière, Arnaud, “Population: Social Groups,” Virtual Museum of New France, Canadian Museum of History. Accessed from: http://www.historymuseum.ca/virtual-museum-of-new-france/population/social-groups/
• “Chronicles. Clothing… from utilitarian to pleasurable.” Maison Saint-Gabriel. Museum and Historic Site. Accessed from: http://www.maisonsaint-gabriel.qc.ca/en/musee/chr-07.php
• DK Smithsonian. Fashion: The Definitive History of Costume and Style. New York: DK. (2012).
• Errington, Elizabeth Jane. Wives and Mothers, School Mistresses and Scullery Maids: Working Women in Upper Canada, 1790-1840. Kingston: McGill-Queen’s Press. (1995).
• Palmer, Alexandra. Fashion: A Canadian Perspective. Toronto: University of Toronto Press (2004).

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید