از زمان به کارگیری چاپ سه بعدی در صنعت مد، مبتکرین و نوآوران این عرصه طراحیهای مختلفی را به وجود آوردهاند و تولید نمونه اولیه در زمینه مهندسی، معماری و طراحی رواج زیادی پیدا کرده است. در این صنایع از نرمافزارهای سه بعدی برای چاپ طرحهای مد سه بعدی استفاده میشود. فرانسیس بیتونتی، ژولین هاکس، ریچارد بِکِت و نِری اکسامان طراحانی هستند که فعالیت قابل توجهی در زمینه تولید مدهای چاپ شده به روش سه بعدی دارند. زمینهکاری این افراد معماری بوده است. اما اکنون از مهارتهای طراحی سه بعدی خود برای تولید قطعات مد استفاده میکنند. ایریس ون هِرپِن طراح مدی است که معمولاً با همکاری طراحان فعال در رشتههای دیگر، طرحهای سه بعدی و پیچیده خود را ایجاد میکند. در این مقاله، محققینی با دو زمینه کاری متفاوت که از چاپگرهای سه بعدی استفاده میکنند، بینشی منحصر به فرد را برای موافقان و مخالفان چاپ سه بعدی مد از دیدگاه خود ارائه میکنند.
مقدمه
در این مطالعه مقایسهای، محققین با زمینه کاری بین رشتهای تلاش دارند تا در مورد روشهای خود در حوزه کاربرد چاپ سه بعدی در زمینه مد، بینشی را برای مخاطبان به وجود بیاورند. علیرغم نوظهور بودن این روش، تولیدکنندگان چاپگرهای سهبعدی و متخصصین حوزههایی مانند معماری و مهندسی عقیده دارند که زمینه پیشرفت این صنعت فراهم است و میتوان با استفاده از مهارتهای کسب شده در زمینه مد، از این استعداد برای تولید پوشاک از طریق چاپ سهبعدی استفاده کنند. بر اساس توضیحات Ren و همکاران، چاپ سهبعدی مانند سایر رشتههای طراحی که دو یا چند روش برای انجام پروژه باید در کنار هم قرار بگیرند، در این فناوری نیز باید با استفاده از دانشهای مختلف، طرح موردنظر را ایجاد کرد و درواقع، هیچ متخصصی نمیتواند مدعی باشد که از دانش مورد نیاز برای طراحی یک طرح یا محصول پیچیده برخوردار است.
حرکت به سمت مد: مطالعات موردی
در هر فرآیند طراحی (در زمینه مد ویا تولید محصول)، اولویتهایی وجود دارد که توجه به آن بسیار ضروری است اما تنها اولویتی که در بین تمام روشهای طراحی ثابت است، نقطه شروع و اصول حاکم بر طراحی میباشد. برای رسیدن به هدف نهایی میتوان از مسیرهای مختلفی استفاده کرد. در این مسیر نه تنها باید از بیش از یک فرد استفاده کرد، بلکه باید چندین رشته تخصصی را نیز به کار گرفت. در این مقاله بر اساس اطلاعات کسب شده از پنج نفر از طراحان معروف و همکاران آنها که در صنعت مد به روش چاپ سه بعدی فعالیت میکنند، تلاش بر این خواهد بود که مشترکاتی بین این روشهای چند رشتهای بیابیم.
فرانسیس بیتونی (Francis Bitoni)
طراحی است که از رشته معماری وارد این حوزه شده و از مهمترین طرح چاپ شده وی به روش سه بعدی، میتوان به لباس مشکی پوشیده شده توسط Dita von Teese اشاره کرد. این لباس با همکاری مایکل اشمیت و شرکت Shapeways با استفاده از ذوب انتخابی لیزری و بالغ بر 13000 بلور شارُوسکی تولید شده است. به منظور تولید لباس پس از 400 ساعت چاپ سه بعدی، 3000 قطعه مفصل مانند جدا را در کنار هم قرار داده تا ساختاری تکراری و یکسره به وجود آید. این لباس مانند یک لباس معمولی کاملاً انعطافپذیر بوده و به صورت زرهی زنجیری شکل میباشد.
اما، روش بیتونی مورد استقبال همگی قرار نگرفت؛ چراکه او هیچ دانشی در حوزه مد نداشت و به گفته وی، طراحی سر در یک ساختمان هیچ شباهتی به طراحی لباس ندارد. درواقع، بیتونی تا زمانی که از متخصصین حوزه مد کمک نگیرد تا ضعف ناشی از عدم دانش طراجی لباس را در خود تقویت نکند، سوال برانگیز است. برای این که یک لباس قابل پوشیدن باشد همیشه به متخصصین حوزه مد نیاز داریم.
شکل1- طرح تولید شده توسط فرانسیس بیتونی.
نِری اُکسمان (Neri Oxman)
اُکسمان محقق علوم و هنرهای واسطه در آزمایشگاه رسانهای دانشگاه MIT و مؤسس گروه تحقیقاتی مواد واسطه میباشد. گروه تحقیقاتی وی بر روی فصل مشترک طراحی رایانهای، تولید دیجیتال، علم مواد و زیستشناسی ترکیبی و استفاده از این علوم برای طراحی در مقیاس میکرو تا مقیاس ساختمانی فعالیت میکند. زمینه کاری اصلی اُکسمان طراحی معماری، طراحی محصول، طراحی مد و طراحی فناوریهای جدید برای تولید دیجیتال است. وی علم و فناوری را در تحقیقات خود در کنار هم گرد آورده و مبدع مبحث اکولوژی ماده میباشد. در این روش محاسبه، تولید و خود ماده جزء ابعاد لاینفک طراحی محسوب میشوند. در این روش، محصولات و ساختمانها از نظر زیستی بررسی شده و با توجه به طبیعت مهندسی میشوند. این روش نتایج بسیاری داشته و در آن تمامی جوانب در نظر گرفته میشوند. در حقیقت، اُکسمان به دلیل داشتن مهارت در چند زمینه، به نوعی با خودش همکاری داشته است. وی در سال 2012 برای تولید پروژه مد سه بعدی با Iris Van Herpen همکاری کرد. نتیجه این پروژه تولید شنل و دامن Anthozoa بوده که در هفته مد بهاره پاریس (2013) به نمایش گذاشته شد. Iris van Herpen اولین طراحی بود که از روش چاپ سه بعدی در مجموعههای خود استفاده کرده است. وی برای دستیابی به محصول مورد نظر خود با طراحان مختلفی همکاری میکند. همکاری اُکسمان با دانش معماری و طراحی ساختمان و Van Herpen با دانش مد و اندام بدن، ترکیبی برجسته را ایجاد کرده است.
شکل2- نِری اُکسمان و طرح شنل و دامن Anthonzoa.
ریچارد بِکِت (Richard Becket)
ریچارد بِکِت طراحی بریتانیایی است که در زمینه فیزیولوژی، زیست شیمی و معماری تحصیل کرده و قبل از ابداع روش طراحی خود در سال 2013 و تدریس در دانشگاه UCL، به مدت مدیدی به عنوان معمار فعالیت میکرد و همکاری با مجموعههای مردانه و زنانه پاییزه/زمستانه و بهاره/تابستانی شرکت Pringle اسکاتلند باعث شده که وی به عنوان یک طراح شناخته شود.
در این مجموعه هر یک از پارچهها به صورت دیجیتالی طراحی و با به کارگیری بیش از 1000 قطعه مجزا که به روش سهبعدی چاپ شده، با یکدیگر بافته شده بودند تا محصولی سه بعدی و خاص را شکل بدهند. این لباسها بدون درز بوده که با استفاده از فناوری حلقویبافی تولید شده بودند. در حقیقت، هر یک از پارچهها برای انجام حرکات، رفتار و زیبایی مورد نیاز طراحی شده بودند تا به عنوان بخشی از مجموعه فصلی بر روی بدن کارکرد داشته باشند.
بِکِت اخیراً با همکاری مارکوس کروز، شرکت Synthetic Design Biotopes را تأسیس کرده که در وبسایت آن محصولات جدید زیست دیجیتالی معرفی میشود که در زمینههای طراحی، زیستشناختی و مهندسی دارای زمینههای مشترک میباشند. این وبسایت گام دیگری به سمت کارهای بین رشتهای است که از زمینه تحصیلی چند رشتهای وی در حوزه علم و طراحی نشأت میگیرد.
شکل3- نمایش مد Pringle در پاریس.
ژولیان هاکس (Julian Hakes)
ژولیان هاکس معماری است که از سال 2000 در زمینه طراحی ساختمان و پل در سراسر دنیا فعالیت میکرد. وی در سال 2006 در یکی از تجربههای موفقیتآمیز خود کفشی را طراحی کرد. ایده طراحی این کفش از آن جا نشات میگرفت که پیشرفت طرحهای کفش متوقف شده و به جای ابتکار در تولید آنها، به طرحهایی تکراری تبدیل شده بودند. وی با استفاده از یک چاپگر مدل Ultimaker رومیزی توانسته نمونه اولیه کفش را تولید نماید. طرحهای کفش او نسبت به روشهای سنتی، در عین سادگی از قابلیت تولید سریع شکلهای سه بعدی برخوردار بود. وی در خصوص طرح خود چنین توضیح میدهد: «تفاوت اصلی این روش در این است که من با استفاده از دانش معماری از پا و بدن شروع کرده و زیستمکانیک حاکم بر نحوه راه رفتن و وارد شدن نیروها به پا را در نظر گرفتم. سپس، به دنبال مواد و فرآیندهایی برای طراحی آن گشتم. چراکه هدف منف تولید یک کفش پیچیده نبود. این کفش محصول فرآیندی به نام Ultimaker 2015 است».
شکل4- ژولیان هاکس (Julian Hakes)
شناسایی این روش متفاوت توسط یک طراح مهم بوده و تفاوت آن با روشی که توسط طراحان کفش یا مد به کار میرود را نشان میدهد. یک طراح کفش از یک طرح، شکل، رنگ و افکتی که به دنبال آن است برای طراحی کفش شروع کرده و این عناصر را با کمک قالبهای موجود برای قرار گرفتن روی پا، در کنار هم قرار میدهد. اما در فرآیند ابداع شده توسط Hakes ابتدا از بدن شروع کرده و نحوه طراحی بخش نهایی به گونهای بوده است که از حداکثر میزان کارآیی برخوردار باشد. البته همیشه وضعیت این گونه نیست. زیرا بسیاری از طراحان مد که از مهارت در برش الگو برخوردارند، از پا شروع کرده و طرح خود را با برش الگو مطابق با شکل پا طراحی میکنند.
شرکت Nervous Systems
Jessica Rosenkrantz و Jesse Louis Rosenberg پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه MIT در همکاری با یکدیگر شرکت Nervous Systems را تاسیس کردند. Rosenkrantz در زمینه معماری و زیستشناسی و Rosenberg در زمینه ریاضی تحصیل کرده بودند. مهمترین مد طراحی شده توسط این دو نفر تاکنون لباس موسوم به Kinematics میباشد. این طرح از 100 قطعه مفصلی ساخته شده بود که به لباس اجازه میدادند مانند پارچه عمل کند. به طور کلی، شکل سهبعدی بدن ایجاب میکند که لباس از پارچهای مسطح که برش خورده و دارای زحمت و دقت فراوان در هنگام دوخت است، تولید شود. اما لباسهای Kinematics این شرکت به صورت سه بعدی و بر اساس اسکن بدن تولید میشوند. برای این کار بدن انسان اسکن شده و به تجهیزات دیگری نیاز نیست.
این دو طراح با بهره گرفتن از تخصصهای منحصر به فرد خود روش متمایزی را ابداع کردند. در واقع این گروه توانستند از مهارتهای معماری خود در طراحی المانهای ساختاری سه بعدی و دانش زیستشناسی خود برای تقلید از محیط زیست، در بسیاری از طراحیها سود برده و از فرمولهای ریاضی برای تولید الگوریتمهایی کمک بگیرند که امکان سفارشات محصولات به صورت آنلاین برای مشتری مهیا گردد.
شکل 5- لباس Kinematics، مؤسسین شرکت Nervous Systems، قطعات مفصلی سه بعدی.
استودیو XO
Benjamin Males و Nancy Tilbury در سال 2011، استودیوی XO را در لندن تأسیس کردند تا از مد و نوآوری برای تولید فناوریها و طراحیهای پوشیدنی استفاده گردد. مشهورترین افرادی که از محصولات این استودیو استفاده میکنند لیدی گاگا و گروه Black Eyed Peas هستند.
Males در کالج سلطنتی مهندسی مکانیک تحصیل کرده بود و به زمینه مد علاقه داشت که در نهایت در این زمینه ورود پیدا کرد. Tilbury نیز در دانشگاه RCA در زمینه مد تحصیل کرده بود و پس از رفتن به آزمایشگاه تحقیقاتی شرکت آلمانی فیلیپس، اولین مطالعات در زمینه تولید فناوریهای پوشیدنی را انجام داد. وی همچنین با آزمایشگاه رسانهای دانشگاه MIT همکاری داشته و برنامه آیندهی مد را در دانشگاه کینگستون اجرا کرد.
مطالعات بین رشتهای این دو نفر در لندن گامی به سمت راهاندازی یک استودیوی مد سنتی برداشت. در این استودیو از چاپگرهای سه بعدی، هویه برقی، قیچیها، الگوهای کاغذی و طاقههای پارچه استفاده میشود. این دو نفر حدود 10 کارمند دارند که به عنوان طراحان هیبریدی، کد نویسها و مهندس در این استودیو فعالیت کرده و اشتیاق خود برای در هم آمیختن طراحی و فناوری با یکدیگر به اشتراک میگذارند.
روش منحصر به فرد Tilbury که در آمیختن زمینههای مختلف با هم است، اصطلاح جدیدی را به وجود آورده که برای ورود به صنعت مد و آموزش آن، همه موارد باید با این اصطلاحات تطابق پیدا کنند تا بتوان همگام با این روش، در کار بین رشتهای پیشرفت کرد.
شکل6- Nancy Tilbury و Benhamin Males و استودیوی مد XO در لندن.